جدول جو
جدول جو

معنی آب ترازو - جستجوی لغت در جدول جو

آب ترازو
(تَ)
دانش تسطیح زمین و کاریز سهولت جریان آب را.
- آب ترازو کردن، تسطیح زمین و کاریز بصورتی که آب جریان کند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
هم وزن، هم سنگ، برابر، هم قدر، هم پایه
فرهنگ فارسی عمید
ترازوداری که جنس را هنگام وزن کردن بیش از میزان مقرر به خریدار بدهد، کسی که در ترازوی سنجش اعمال، کارهای خوبش بیشتر و سنگینتر از کارهای بد باشد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
طراز بنایان که در درون آب دارد.
- آب تراز کردن زمین، تسطیح آن برای جریان آب
لغت نامه دهخدا
(چَ تَ)
فروشنده ای که در وزن کردن کالا مشتری را مراعات کند. ترازوداری که جنس خود را هنگام توزین اندکی بیش از وزن مقرربخریدار دهد، آنکس که عمل خیر او بر عمل شر بچربد. نیکوکاری که در ترازوی سنجش اعمال، کارهای نیک او سنگین وزن تر از کار بد باشد:
تا چو عمل سنج سلامت شوی
چرب ترازوی قیامت شوی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بِ تَ)
خریطه، ترازوخانه. ظرفی که در آن ترازو نهند
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
که ترازو کج دارد. که ترازوی سرک دار بکار برد کم فروشی را، کم فروش:
سوم کج ترازوی ناراست خوی
ز فعل بدش هر چه خواهی بگوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
هم وزن و برابر و مقابل و هم قوت. (از آنندراج) :
ندارد فعل من آن زوربازو
که با عدل تو باشد هم ترازو.
نظامی.
سیه کولۀ گردبازو منم
گران کوه را هم ترازو منم.
نظامی.
، قرین. جفت:
کاو را به زر و به زور بازو
گردانم با تو هم ترازو.
نظامی.
بدین فرخی گوهری تابناک
نه فرخ بود همترازوی خاک.
نظامی.
، حریف. هم زور. هم آورد:
قوی کرد بر جنگ بازوی خویش
بکوشید با هم ترازوی خویش.
نظامی.
که یارب چه زور و چه بازوست این
گهر با قدر همترازوست این.
کلیم کاشانی.
- بی هم ترازو، بی رقیب. بی هم آورد:
به داد و دهش چیره بازو بود
جهانبخش بی هم ترازو بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب تراز
تصویر آب تراز
طراز بنایان که در داخل آن آب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
دو یا چند چیز که وزنشان یکی باشد هم وزن، برابر مساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب طراز
تصویر آب طراز
طراز بنایان که در درون خود آب دارد تراز آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرب ترازو
تصویر چرب ترازو
((~. تَ))
کسی که اعمال نیکش بر اعمال بدش فزونی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
((هَ. تَ))
برابر، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب طراز
تصویر آب طراز
((طَ))
آب تراز، طراز بنّایان که در درون خود آب دارد، تراز آبی
فرهنگ فارسی معین
برابر، مساوی، هم سنگ، هم میزان
فرهنگ واژه مترادف متضاد